کد مطلب:148607 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

قاسم بن حسن
قاسم علیه السلام نوجوانی بود كه هنوز به حد بلوغ نرسیده بود، در روز عاشورا از عمویش امام حسین علیه السلام اجازه خواست كه به میدان جنگ برود و در شب عاشورا وقتی امام علیه السلام از او پرسید: «مرگ برای تو چگونه است؟» او در پاسخ گفت: «مرگ در راه تو برایم شیرین تر از عسل است».

سرانجام پس از اصرار او در طلب اجازه، امام به او اجازه داد و صورت به صورت او گذاشت و اشك از چشمان او و قاسم سرازیر شد، قاسم علیه السلام چون قهرمانی بزرگ شده از میان جنگ، بسوی میدان تاخت و خود را معرفی كرد و از خدا خواست كه رحمتش را از آن


مردم بی وفای كوفه بردارد و به آنان حمله نمود، حملات پی در پی و شكننده ی او آن چنان بود كه 35 نفر از دشمن را از پای درآورد.

یكی از شجاعان دشمن به نام «عمر سعد ازدی» وقتی این دلاوری را از قاسم دید، تصمیم گرفت، خود به طور مستقیم به قاسم حمله كند و او را بكشد.

یكی از سربازان دشمن به نام حمید بن مسلم به او گفت: «جماعتی كه دور قاسم را گرفته اند او را خواهند كشت، برای تو سبك است كه با كودكی همآورد شوی.»

عمر سعد ازدی گفت: سوگند به خدا، از تصمیم خود صرف نظر نمی كنم، این را گفت و بسوی قاسم رفت و در انتظار فرصتی بود، سرانجام در حالی كه قاسم گرماگرم جنگ بود، عمر سعد ازدی، شمشیرش را بر سر قاسم فرود آورد و قاسم به زمین افتاد و صدا زد: «ای عمو!»

امام حسین علیه السلام به میدان شتافت، ضربتی بر عمر سعد ازدی وارد ساخت كه دست او قطع شد، جمعیتی از دشمن حمله كردند كه عمر سعد ازدی را نجات دهند، درگیری سختی بین امام و آنها رخ داد، سرانجام دشمن عقب نشست، امام به بالین قاسم آمد، دید به شهادت رسیده است، فرمود: «بر عمویت دشوار است كه او را بخوانی، نتواند دعوت تو را اجابت كند و یا اگر دعوتت را اجابت كند، نتواند به تو كمكی نماید و یا اگر كمك كند، سودی نبخشد.» [1] .


در زیات ناحیه ی مقدسه امام هادی علیه السلام از شهادت قاسم علیه السلام یاد شده، و در آن گفتار امام حسین علیه السلام در بالین او ذكر شده است، امام حسین علیه السلام جنازه ی قاسم علیه السلام را كنار جنازه ی علی اكبر علیه السلام آورد و پسرعموها و بستگان را امر به صبر نمود. [2] .


[1] اعيان الشيعه، ط جديد، ج 1، ص 608.

[2] بحار، ج 45، ص 67.